سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :9
کل بازدید :151158
تعداد کل یاداشته ها : 114
103/2/4
11:31 ع

این قدر ورق های زندگیم را ،به هم نریز !

حکم همان دل است !

همان هم خواهد بود ؛

از اول هم بازی ما با دل شروع شد !اگر دل نداری ،بازی را تمام کن


93/2/26::: 7:57 ع
نظر()
  
  

کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید

کسی تنهایی مارا نمی گرید 


دلم در حسرت یک دست

دلم در حسرت یک دوست 


دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست

و اما با توام ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی 

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی

کدامین آشنا آیا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند ما را

بگو ای دوست

بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

تو که حتی شبی را هم به خواب من نمی آیی

تو حتی روزهای تلخ نامردی

نگاهت التیام دستهایت را دریغ از ما نمیکردی

من امشب با تمام خاطراتم با تو هم خواهم گفت

من امشب با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت

من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد

همان دریا که میگفتی

که بغض شکوه هایم از گلویش موج خیزش زخم برمیداشت

بگو ای دوست بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

 

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی


93/2/26::: 7:52 ع
نظر()
  
  
بهار پشت زمستان بهار پشت بهار....

دلم گرفت؛ از این گردش و از این تکرار

  
  

اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم

حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم

تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم

امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل

می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....

میخواستم  برای  تــــو  مریـــــم  بیاورم؟

حتی قرار بود که من ابر باشم و

باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من

اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

                 ......

اما همیشه ترسم از این است? مردنم

باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم

حوّای من تو باشی اگر? قول میدهم

عمراً  دوباره  رو  به  جهنّـــــم  بیاورم

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق

از زیــــر سنگ هم شده? آدم بیــــاورم

بگذار تا خلاصه کنم? دوست دارمت

یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟

 

ف.عباسی


  
  

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و  من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم  تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟ یا در این قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟ شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من در پس پرده ایمان بــــه تــــو کافـــر باشـم دردم این است که باید پس از این قسمت ها ال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و  من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم  تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟ یا در این قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟   گن لاغری اسلیم لیفت زنانه گن وی کر شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من در پس پرده ایمان بــــه تــــو کافـــر باشـم دردم این است که باید پس از این قسمت ها ال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم


  
  

دیروز پس از مردن آدم برفی

شد آب تمـــام تن آدم برفی

امروز دوباره کودکــــی را دیـدم

سرگرم به جان دادن آدم برفی

او دگمه چشـم های زیبایش را

می دوخت به پیراهن آدم برفی

او شال ندارد نه ولی دستش را

انداخته بر گـــــردن آدم برفـــــی

خورشید طلوع کرد کودک برداشت

آهسـته سر از دامن آدم برفــــــی

هی برف به آفتاب می زد می گفت

برگـــــرد بــــرو دشـــمن آدم برفــی


  
  

 

http://tvchat.ir/

دلم میخواهد …

چند وقــتی کرکره دلمو بکشم پاییـــن …

یه پارچـــه سیـاه بزنم درش و بنـویسم:

کسی نمـــــــرده

فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!


  
  

جهت دریافت کدانواع ریبون ریماتولز کلیک کنید:http://rimatools.blogfa.com/

در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.


  
  

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. 

  نی نی شکلک


  
  

دارم از غصه میمیرم خدا کاری بکن این بار که

دستای ظریفش رو تو دستام حس کنم یک

خدا کاری بکن این بار خدای مهربون من زبونم بند اومد

 ای  وای کجا رفت همزبون من   

خدا کاری بکن مردم خدا اونم دلش تنگه

اگه میگه مهم نیستم با حسش داره میجنگه  

اگه میگه تو فکرم نیست میخواد بیشتر پیشش باشم

درسته اون ولم کرده دلیل اشکه 

 چشماشم  

خدا کاری بکن اون رفت ازت میخوام  که برگرده این بار

 قدرش رو میدونم اگرچه اون ولم 

 کرده خدا بگو که برگرده .... 

خدا کاری بکن زود باش خدا اون دیگه تنها نیست

 خدا بهش بگو مردم چرا عین خیالش 

 خدای مهربونم دلت میاد که تنها شم

بره عشقم تکو تنها تا کی دلواپسش باشم

 خدا کاری بکن زود باش خدا صبرم همین قدر بود

 بگو حرفاشو بخشیدم بگو گنجایشم کم

  بگو تغصیر من بوده بگو حق داره میدونم

بگو به فکر جبرانه بگو قدرشو میدونم  

بگو دیگه غرورش مرد میخواد پیش تو برگرده

بگو سختیه این روزا اونو از راه به در کرده.....

خجالت میکشم از اون  بگو چیزی نگه اونم

 خدا پادرمیونی کن شاید از من خوشش اومد





  
  
   1   2   3      >